دارم به لحظات سرنوشت ساز ریورک کردن سایت شرکت نزدیک میشم. هیجان دارم و ذوق زده ام. قبلا هم اینکار رو کردم و نتیجه اش رو دیدم. حالا منتظر نتایج بهتری ام حتی. چه شود؟!
دارم به لحظات سرنوشت ساز ریورک کردن سایت شرکت نزدیک میشم. هیجان دارم و ذوق زده ام. قبلا هم اینکار رو کردم و نتیجه اش رو دیدم. حالا منتظر نتایج بهتری ام حتی. چه شود؟!
سلام بابا
سایت جدید خَیلی مشدی شده...
کاش بتونم خیلی زود سایت شرکت رو هم ری ورک کنم. فک کنم نتایجش عالی بشند...
ذوق دارم براش بابا...
راستی بابا!؟ ازینکه اینور اینطور می نویسم و اونور اونطور ناراضی نمیشی؟!
سلام بابا
دیروز نتوانستم به همه برنامه هایم برسم. تنبلی نکردم. فقط بعضی از کارها بیشتر از چیزی که انتظار دارم طول می کشند و گاهی نمی توانم تمام شان کنم. امروز صبح یک درس ترکی استانبولی خوانده ام و یکی دو تا هم کارتون کودکانه ترکی دیده ام. سطحی که دارم رضایت بخش نیست و باید بیشتر تلاش کنم. حالا هم می روم سراغ بقیه کارها.
ویرایش دو مقاله از عروسک هایک مقاله ویرایش کردم و یکی جدیدش را نوشتم
یک پروژه از کارهای شرکت
یک درس جاوا اسکریپت
نصب ری اکت
برنامه امروز سه شنبه:
تحویل یروژه خرید مشتری
نصب ری اکت
یک درس جاوا اسکریپت
یک درس ترکی استانبولی
ویرایش دو مقاله از عروسکا
سلام بابا
برنامه امروز دوشنبه:
نصب جاوااسکریپت: نصب کردم و اولین برنامه ام رو هم اجرا کردم. اما نصب ری اکت به نظرم مشکل میاد و باید شجاع باشم!
نصب ری اکت: چند بار سعی کردم، نشد. بعدا با روش های دیگه دوباره امتحان می کنم .
ویرایش دو مقاله از عروسکادر حقیقت بیشتر از دو تا ویرایش کردم. جاست فور فان! نیاز به استراحت داشتم و این شکلی به نیازم جواب دادم.
یک درس ترکی استانبولی
تمام کردن پروژه مشتری
توانستم سه مقاله از سایت عروسک ها را ویرایش کنم و کمی هم از کارهای شرکت را انجام دادم. حالا دوست دارم یک درس ترکی استانبولی بخوانم. باشد که به هدفم نزدیک شوم.
پس از آنهمه این و ور دویدن و خرید، بالاخره توانستم بنشینم و کارم را شروع کنم. اما امروز چقدر می توانم کار کنم؟ شاید فقط کارهای شرکت را! متاسفم. سعی می کنم فردا به نظم برگردم و برنامه ام را طوری بچینم که اینطوری اوقات و توانم را از دست ندهم.
تنها چیزی که می توانم به برنامه امروز اضافه کنم ویرایش یک مقاله از سایت عروسک هاست و بقیه فقط کار شرکت. اگر خیلی خوش شانس بودم یک درس ترکی استانبولی
. بروم بچسبم به مابقی فرصتم.
فعلا بابا
سلام بابا
دیروز انقدر خودم را در عمل به برنامه ام خسته کردم که امروز به سختی از خواب بیدار شدم و تا هین حالا هم نتوانسته ام حتی یک قطره آب بخورم. صبح لباس هایم را که دیشب خیس کرده بودم شستم و سری جدید را خیس کردم تا شب بشویم. بعد هم آمدم دفتر. سعی می کنم در برنامه امروز با حفظ پشتکار، کمتر ایده آل گرایی کنم تا توانم برای روزهای بعدی نیز بماند.
این از آفت های مدت زیادی بی برنامه کار کردن است که توانایی ها و محدودیت هایت فراموش می شوند و حتی به کمتر از سطح واقعی خودت می رسی. برنامه امروز را بعد از صبحانه می نویسم.
فعلا بابا